Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاری فارس استان کردستان، حسین فهمیده به‌عنوان دانش‌آموزی رزمنده و بسیجی با سرمایه عظیمی از فهم و درک و درایت انقلابی و اسلامی خویش و به دنبال طوفان حوادث انقلاب، وارد جنگ تحمیلی شد و با وجود کمی سن، خود را به خرمشهر قهرمان رساند و با اقدامی آگاهانه و شجاعانه، نام خود را در دفتر شهیدان همواره زنده تاریخ ثبت کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

فهمیده یکی از هزاران نونهال فهمیده و دانش‌آموز بسیجی کشور ماست که با نثار خون پاک خویش بر طراوت و سرخی خون شهدای انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی افزود. از آنجا که این دانش‌آموز رزمنده بسیجی، با ایمان و و بینش عمیق و استوار در جنگ با دشمن پیش قدم و با نیل به شهادت، درس شجاعت، فداکاری و مقاومت را به همه بسیجیان و امت حزب‌الله آموخت، امام خمینی(ره) این نوجوان ۱۲ ساله را رهبر قلمداد فرمودند زیرا نام و یاد او منشأ حماسه‌های سترگ شد و تحولی شگرف در شیوه دفاع مقدس و نبرد رزمندگان اسلام با کفر فراهم کرد و راه پیروزی و سرافرازی را یکی پس از دیگری، هموار ساخت.

شهید یدالله محمدی، فهمیده کردستان

در استان کردستان نیز کم نیستند شهیدان دانش‌آموزی که مدرسه را ترک کردند و برای دفاع از خاک و مال و جان و ناموسشان پا به عرصه جنگ و جبهه گذاشتند، شهید یدالله محمدی فرزند کردستان بود که مدرسه را ترک کرد و راهی جبهه حق علیه باطل شد.

مادر شهید: لبخندهای پسرم را هیچ گاه فراموش نمی‌کنم

سکینه سلطانیان مادر شهید یدالله محمدی می‌گوید: من در روستای گِرگِر از توابع موچش کامیاران زندگی می‌کردم و همسرم از اهالی روستای بلبان آباد از توابع دهگلان بود. همسرم برای کار به روستای ما می‌آمد و همان زمان من را از خانواده‌ام خواستگاری کرد و من و همسرم بعد از ازدواج برای ادامه زندگی راهی روستای بلبان آباد شدیم و بعد از مدتی هم راهی سنندج شدیم.

 من صاحب ۱۱ فرزند قد و نیم قد بودم، یدالله فرزند هشتم خانواده بود. یدالله وقتی به سن مدرسه رسید، علارغم تمام مشکلات، او را در مدرسه ثبت‌نام کردیم و یدالله راهی مدرسه شد. آن روزها امکانات آموزشی کمی در اختیار دانش‌آموزان قرار داشت و ما هم که وضعیت مالی مناسبی نداشتیم از این لحاظ در مضیقه بودیم، اما یدالله یک بار هم گلایه نکرد و همیشه با لبخندی که به لب داشت خودش را راضی نشان می‌داد.

تازه انقلاب به پیروزی رسیده بود و منطقه در وضعیت ناامنی قرار داشت. همان روزها ما راهی شهر سنندج شدیم و یدالله برای ادامه تحصیل در مدرسه ثبت‌نام کرد. سال 1362 یدالله در بسیج دانش آموزی مدرسه‌اش عضو شد و رفت و آمدهایش به خانه نسبت به قبل تغییر کرده بود.

یک روز غروب بعد از تعطیل شدن مدارس، هرچه منتظر ماندم خبری از یدالله نشد. مدرسه تعطیل شده بود، اما خبری از یدالله نبود. آن شب تا صبح نخوابیدم و مقابل درب خانه منتظر یدالله ماندم. صبح زود به مدرسه رفتم تا جویای حال یدالله شوم. یکی از مسئولین مدرسه گفت: دیروز تعدادی از دانش‌آموزان به صورت داوطلب راهی مناطق عملیاتی شده‌اند و یدالله هم که دوره‌های آموزش نظامی را در بسیج دانش آموزی پشت سر گذاشته است، در میان این دانش‌آموزان راهی مناطق عملیاتی شده است.

مانده بودم که یک دانش آموز ۱۱ ساله چه طور می‌تواند به جبهه اعزام شود. نمی‌دانم چه طور رضایتنامه را درست کرده بود و بدون اینکه به ما بگوید راهی مناطق عملیاتی شده بود. اگر به خانه خبر می‌داد ما به خاطر سن و سالش حتماً مخالفت می‌کردیم و به همین خاطر یدالله بدون اینکه به ما بگوید راهی جبهه شده بود.

 چهل روز گذشت و ما هم هیچ خبری از پسرم نداشتیم تا اینکه یدالله به مرخصی آمد. هر چه از یدالله پرسیدیم در طول این مدت کجا بودی، مدام می‌خندید و با لبخندهایش جوابمان را می‌داد. در نهایت وقتی پسر بزرگم به خانه آمد، یدالله که احترام ویژه‌ای برای او قائل بود و همیشه با هم به مسجد می‌رفتند شروع کرد به صحبت کردن درباره انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی. وضعیت رزمندگان سپاه اسلام را که در جبهه‌های حق علیه باطل که در حال دفاع از اسلام و قرآن بودند را برای ما تشریح کرد.

 آن شب وقتی صحبت‌های یدالله را شنیدم فهمیدم که فرزندم راهش را انتخاب کرده و قصد دارد از این به بعد مرتب به جبهه برود. به فرزندم گفتم: یدالله جان، درس و مدرسه‌ات را می‌خواهی چه کار کنی، پاسخ داد: موقع امتحان به خانه می‌آیم و در امتحان‌ها شرکت می‌کنم، اما جبهه را نمی‌توانم ترک کنم.

 یدالله همیشه لبخند زیبایی به لب داشت و گاهی وقت‌ها که به مدرسه‌اش می‌رفتم، معلمانش از من سؤال می‌کردند: یدالله همیشه لبخند به صورت دارد و متبسم است؟ من هم پاسخ می‌دادم: بله. در خانه نیز هیچ‌گاه لبخند از روی لبش نمی‌رود و تمام کارهایش را با روی گشاده انجام می‌دهد و خستگی برایش بی‌معنی است.

یدالله وقتی می‌خواست به جبهه برود و یا زمانی که به مرخصی می‌آمد، لباس‌هایش را عوض می‌کرد و با لباس بسیجی به خانه نمی‌آمد. یدالله نمی‌خواست همسایه‌ها از حضورش در جبهه اطلاع داشته باشند و به همین خاطر لباس‌های نظامی را داخل یک گونی می‌گذاشت و هر وقت که به ایستگاه می‌رسید، لباس‌هایش را عوض می‌کرد و راهی جبهه می‌شد.

 

 آخرین بار که می‌خواست به جبهه اعزام شود، لباس‌هایش را داخل گونی گذاشت و به من گفت: مادر جان اگر می‌خواهی بدرقه‌ام کنی، این گونی را بردار و به ایستگاه اتوبوس بیا. من هم به ایستگاه می‌آیم و لباس‌ها را از تو می‌گیرم و بعد از خداحافظی راهی جبهه می‌شوم. زمانی که یدالله می‌خواست راهی شود، تسبیح قرمز رنگش از جیبش افتاد و من تسبیح را به او دادم. یدالله برگشت و باز هم مثل همیشه که لبخند روی صورت داشت گفت: خدا خیرت دهد، اصلاً متوجه افتادن تسبیحم نشدم. امکان داشت تسبیحم را فراموش کنم.

 یدالله رفت و بعد از اینکه در روز دوازدهم اردیبهشت ماه سال 1366 در شلمچه به شهادت می‌رسد، همرزمانش پیکرش را به سنندج منتقل می‌کنند. دوازده روز پیکر یدالله در سردخانه ماند و چون دوستانش آدرسی از ما نداشتند نتوانسته بودند به ما خبر دهند.

 آن روزها من بیرون از خانه کار می‌کردم و بعد از اینکه به خانه برگشتم متوجه شدم، جماعت زیادی مقابل در خانه ما جمع شده‌اند. جلو رفتم تا ببینم چه خبر است. ابتدا برای اینکه من ناراحت نشوم، کسی چیزی نمی‌گفت. ولی در نهایت یکی از همسایه‌ها که از قضا خودش هم مادر شهید بود، لب به سخن گشود و خبر شهادت یدالله را به من داد. دنیا روی سرم خراب شد. یدالله در همان راهی که خودش انتخاب کرده بود به شهادت رسیده بود.

پیکر بی‌جان پسرم را به بهشت محمدی(ص) منتقل کردیم و در کنار همرزمان شهیدش به خاک سپردیم. حالا بیش از ۳۵ سال از شهادت فرزندم می‌گذرد و من هر وقت یاد یدالله می‌افتم بیشتر از همیشه دلتنگش می‌شوم. لبخندهای زیبایش را هیچ گاه فراموش نمی‌کنم.

فرازی از وصیت‌نامه شهید

ملت مبارز ایران! امروز در جبهه‌های نبرد و قتال، فرزندان شما حماسه می‌سازند و هر روز افتخاری بزرگ بر برگ‌های تاریخ خونین جنگ تحمیلی اضافه می‌نمایند. حماسه‌های صدر اسلام و آن استقامت‌های عظیم در مقابل سختی‌های زندگی را اکنون شما ملت بیدار و خداجو تکرار می‌کنید و روح پیامبر خدا(ص) را شاد می‌نمایید.

رزمندگان شما همین بسیجیانی هستند که بدون هیچ چشم‌داشتی نسبت به مسائل دنیوی، جان خود را در طبق ایثار می‌گذارند. یک بسیجی حقیقی از جان و مال خود می‌گذرد و با خون سرخ خود در آخرین دم زندگی بر خاک خونین جبهه‌ها شعار رهایی انسان را می‌نویسد.

در جبهه‌ها آن قدر خون رزمندگان جوشان است که وسوسه‌های شیطانی و علاقه‌های دنیوی را ذوب می‌کند و از رزمندگان افرادی خالص و مؤمن می‌سازد.
به پدر و مادر عزیزم توصیه می‌کنم که در شهادت من ناراحت نشوند، زیرا راهی که شهیدان جبهه اسلام می‌روند راه سعادت است و فرزند شما امانتی از جانب خدای قادر است و مسلماً صاحب امانت هر وقت بخواهد می‌تواند امانت خود را پس بگیرد.

پدر و مادر گرامی‌ام! در تمام لحظات عمرتان همواره در جهت کسب معرفت الهی باشید و او را که شایسته است به دور از ریا عبادت کنید تا سعادتمند شوید.

خواهر عزیزم! شما را به تقوا، خلوص نیت و رعایت حجاب کامل اسلامی دعوت می‌کنم و از خداوند مهربان طلب موفقیت شما را در تمام اوقات حیات خواستارم.

برادران عزیزم! توجه فرمایید که در دام ضدانقلاب و یا آنها که ادعا دارند طرفدار خلق می‌باشند نیافتید، زیرا هر حزب و گروه خاصی که از خط جمهوری اسلامی خارج شود، خائن است.

به تمام دانش‌آموزان ایران سفارش می‌کنم که سنگر مدرسه را محکم نگه دارید و آگاه باشید که آینده جمهوری اسلامی و انقلاب عظیم به دست شما تضمین می‌شود و به معلمین گرامی توصیه می‌نمایم که دانش‌آموزان را با روحیه جبهه و جنگ آشنا کنید؛ چون جبهه دانشگاه عظیم و بی‌نظیر انسان‌سازی است و چه بسیار کسانی که در جبهه‌ها ساخته شدند.

انتهای پیام/۲۳۳۰/۷۱

منبع: فارس

کلیدواژه: فهمیده کردستان دانش آموزان دانش آموزی جنگ تحمیلی جبهه ها راهی جبهه لباس ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۱۳۳۰۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

دشمنان آگاهانه برای تجزیه ایران می‌جنگند

فرمانده قرارگاه عملیاتی لشکر ۲۸ پیاده کردستان گفت: دشمنان آگاهانه برای تجزیه ایران می‌جنگیدند و اکنون نیز با حداکثر توان تلاش کرده تا به اهداف شومشان برسند‌ و متاسفانه برخی‌ها نیز از آنان حمایت می‌کنند! - اخبار استانها -

به گزارش خبرگزاری تسنیم از سنندج، آئین بزرگداشت سالروز شهادت شهیدان «عدنان مردوخی و محمد رشید احمدی» از شهدای آزادسازی باشگاه افسران سابق پیش‌ازظهر امروز با حضور مسئولان، فرماندهان نظامی و انتظامی، خانواده‌های معظم شهدا و جمعی از مردم در بنیاد حفظ آثار این شهر برگزار شد.

اقتدار نیروهای مسلح لرزه بر تن دشمنان انداخته است

فرمانده قرارگاه عملیاتی لشکر 28 پیاده کردستان در این مراسم با گرامیداشت یاد و خاطره شهدای انقلاب اسلامی اظهار داشت: شهدا و رزمندگان اسلام به خاطر آزادی این‌ نقطه؛ باشگاه افسران هر آنچه که داشتند در طبق اخلاص گذاشتند تا این مکان به دست ضدانقلاب نیفتد.

امیر حمیدرضا رحمت‌پور، با بیان اینکه با پیروزی انقلاب اسلامی حاکمیت کشور تغییر پیدا کرد، افزود: انقلاب اسلامی ایران با بهره‌گیری از آموزه‌های قرآنی و تعالیم نبوی، نمونه کاملی از حیات طیبه را به مردم جهان عرضه کرد و پس از گذراندن فراز و نشیب‌های بسیار، الگویی برای مسلمانان و آزاد اندیشان جهان شده است. 

وی با اشاره به ماجرای محاصره باشگاه افسران سنندج تصریح کرد: دشمنان آگاهانه برای تجزیه ایران می‌جنگیدند و اکنون نیز با حداکثر توان تلاش کرده تا به اهداف شومشان برسند‌ و متاسفانه برخی‌ها نیز از آنان حمایت می‌کنند!

فرمانده قرارگاه عملیاتی لشکر 28 پیاده کردستان افزود: در آن دوران 2 هزار نفر نیروی ضدانقلاب باشگاه افسران سنندج را محاصره و تمام راه‌های دسترسی را بسته بودند و تنها 50 نفر در مقابل آنان ایستادند و شهدای همچون مردوخی و احمدی‌ها با گذشت از جان خود و لبیک به ارزش‌ها و آرمان‌ها، جانشان را برای حفظ این آب و خاک تقدیم کردند.

وی بیان کرد: فرزندان این دیار همچون شهیدان مردوخی و احمدی جانانه و آگاهانه از کیان و میهن اسلامی دفاع کردند و در این راه شربت شهادت نوشیدند و نامشان همواره ماندگار شده است.

رحمت‌پور اظهار کرد: تجزیه ایران آرزوی دیرینه ایران است تا کشور را تحت سیطره خود در بیاورند و منابع و ظرفیت‌ها را به غارت ببرند؛ هدف شومی که شهدایی همچون مردوخی‌ها و احمدی‌ها اجازه تحقق آن را ندادند.

وی با بیان اینکه سپاه و ارتش متحد و مقتدر در برابر دشمنان ایستاده‌اند، خاطر نشان کرد: ایران امروز یکپارچه، قدرتمند و مجهز به موشک‌های نقطه‌زن و پهبادها بوده که در صورت کوچک‌ترین تعرض، نابود خواهند شد.

فرمانده قرارگاه عملیاتی لشکر 28 پیاده کردستان با تأکید بر اینکه نیروهای مسلح کشور همچون ید واحده در برابر دشمنان ایستاده و مایه امید دلسوزان انقلاب و اتحاد آنان لرزه بر تن بدخواهان انداخته است، عنوان کرد: امیدوارم برای تداوم شکست‌های پی در پی دشمنان، این وحدت   اتحاد همچنان ادامه داشته باشد.

«باشگاه افسران» نماد مقاومت و ایستادگی پیشمرگان مسلمان کُرد

مدیرکل بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان کردستان نیز در این مراسم با گرامیداشت یاد و خاطره شهدای انقلاب اسلامی اظهار داشت: باشگاه افسران سابق یک روزی در محاصره گروهک‌های ضدانقلاب بود، در چنین روزی هشتم اردیبهشت‌ماه دو نفر از مدافعان باشگاه به شهادت رسید و در این مکان مقدس به خاک سپرده شده‌اند.

سرهنگ علی کلوندی گفت: «باشگاه افسران» یکی از نقاط حماسی و یادمان دوران دفاع مقدس و یکی از نمادهای مقاومت و ایستادگی پیشمرگان مسلمان کُرد در استان کردستان است.

وی با بیان اینکه احترام به خانواده‌های شهدا را وظیفه خود می‌دانیم، تصریح کرد: برگزاری این یادواره‌ها کوچکترین کاری است که می‌توانیم در حق خانواده‌های شهدا انجام دهیم.

مدیرکل بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان کردستان بیان کرد: موضوع دفاع مقدس در کردستان آنچنان که باید و شاید تبیین نشده است. امیدواریم بتوانیم ضمن تبیین واقعیات، قدردان خون پاک شهدا و ادامه‌دهنده راه پرافتخار این عزیزان باشیم.

عبدالله جعفری از پیشمرگان مسلمان کُرد نیز در این مراسم به بازگویی خاطراتی از ماجرای محاصره باشگاه افسران سنندج پرداخت.

در پایان این مراسم وصیتنامه شهید مردوخی توسط دانش‌آموز ندا ملائی قرائت و از خانواده معظم شهدا و رزمندگان اسلام تجلیل شد.

ماجرای محاصره باشگاه افسران سنندج توسط 2هزار منافق

به گزارش تسنیم؛ در اردیبهشت‌ماه سال 59، بخشی از شهر سنندج، به تصرف ضدانقلاب درآمد تا به زعم و باور غلطشان، یک دولت دیگر راه‌اندازی کنند؛ تعدادی از نیروهای پاسدار، ارتش و پیشمرگان مسلمان کُرد با دیدن این اتفاق، در محل «باشگاه افسران» به دلیل اشرافیت به منطقه مستقر ‌شدند و دفاع‌شان از این نقطه شروع شد.

نیروهای ضد انقلاب وقتی متوجه ‌شدند که نقطه حساس و تعیین‌کننده‌ای را از دست دادند، همه توان و تلاش‌شان را در اطراف این مقر متمرکز کردند، براساس شنیده‌ها نزدیک به 2هزار نیروی ضدانقلاب از گروهک‌های کومله، دموکرات، چریک‌های فدایی خلق، اقلیت، اکثریت، پیکار، رنجبران، و ده‌ها گروه مزدور دیگر که در آن زمان در شهر سنندج مقر داشتند، همه کنار هم قرار گرفتند تا «باشگاه افسران» را از دست برادران رزمنده بگیرند.

کمتر از 50 نفر نیروی با اعتقاد و با ایمان، در مقابل 2 هزار نفر ضدانقلاب بودند. از صبح تا شب ضدانقلاب به باشگاه افسران آتش می‌ریخت. شب هم شروع به تبلیغات روانی و جنگ روانی می‌کرد که «بیایید تسلیم شوید امشب شب پایانی شما است؛ امشب می‌آییم شما را سر می‌بُریم» اما برادرانمان در این مکان و در محاصره‌ای 22 روزه مقاومت ‌کردند و وقتی ضدانقلاب ناامید ‌شد و ‌فهمید نمی‌تواند این نقطه را بگیرند، دست به محاصره نیروها ‌زد.

راه امدادرسانی ‌بسته شد، آب و برق را به روی رزمنده‌ها قطع ‌کردند، آذوقه و حتی دارویی برای مجروحان وجود نداشت. پیکرهای شهدا در این پایگاه مانده بود و امکانات داشت به حداقل می‌رسید. از طرفی هم ضدانقلاب همه توانش را گذاشته که باشگاه افسران را بگیرد و می‌خواستند غائله پاوه را بار دیگر در سنندج و محل باشگاه افسران تکرار کند؛ فاصله رزمنده‌ها با یگان پشتیبانی‌کننده حدود 2 هزار متر بود؛ یعنی دشمن چنان، مسیر را اشغال کرده بود که نیروهای لشکر 28 هم نمی‌توانستند با طی کردن مسیر به مدافعان اسلام امدادرسانی کنند یا آنها را از محاصره دربیاورند.

بعد از 22 روز مقاومت در چنین شرایطی، نیروهایی از کرمانشاه به فرماندهی شهیدان «محمد بروجردی» و «علی صیاد شیرازی» به سختی از فرودگاه وارد شهر سنندج ‌شدند؛ بعد از طراحی عملیات، در نخستین روزهای اردیبهشت 59 با هدف رهایی نیروهای حاضر در باشگاه افسران از محاصره و پاکسازی مناطق مختلف شهر از وجود ضدانقلاب، عملیات از چند محور آغاز ‌شد.

محورهای عملیاتی به فرماندهی شهید صیاد، شهید محمد بروجردی و رحیم صفوی و محور دیگر از گردنه صلوات‌آباد، وارد عمل شدند. عملیات گسترده‌ای انجام ‌شد و رزمندگان با جنگ حدود 20 روزه موفق ‌شدند ضدانقلاب تا دندان مسلح را که نیروی چندهزار نفری در سنندج داشت، با تلفات و زخمی‌های زیاد از سنندج بیرون کنند و باشگاه افسران که در محاصره ضدانقلاب بود از محاصره خارج و رزمندگان وارد مقرهای محل شدند.

مزار مطهر پنج شهید گمنام که در مناطق عملیاتی شلمچه (عملیات کربلای 5)، طلائیه (عملیات خیبر) و فکه (والفجر مقدماتی) در برابر دشمنان نظام جنگیدند، به همراه پیکر پاک و مطهر شهیدان «عدنان مردوخی» از پیشمرگان مسلمان کُرد و «محمدرشید احمید» از درجه‌داران ارتش جمهوری اسلامی ایران که هشتم اردیبهشت 1359 براثر مقاومت دلیرانه در مقابل ضد انقلاب به شهادت رسیدند، در این مکان مقدس قرار دارد.

باشگاه افسران یکی از نقاط حماسی و یادمان دوران دفاع مقدس و یکی از نمادهای مقاومت و ایستادگی پیشمرگان مسلمان کُرد در استان کردستان است کمااینکه در دوران دفاع مقدس حماسه باشگاه افسران و صدها مورد مانند آن، بارها در این خطه از سرزمین اسلامی اتفاق افتاده است.

انتهای پیام/481/

دیگر خبرها

  • اجرا آموزش فرهنگ ترافیک در ۱۰ مدرسه همدان 
  • مدرسه، جایی برای گفتگوی رو در رو با دانش‌آموزان
  • ۲۰ هزار دانش آموز لازم التوجه اردبیلی راهی اردوهای تربیتی می شوند
  • دشمنان آگاهانه برای تجزیه ایران می‌جنگند
  • تحویل ۷۰ کلاس درس به دانش آموزان دشت آزادگان و هویزه
  • دشمن به دنبال ایجاد یاس و ترس در دل ما است
  • تاریخی: مدرسه جایی برای گفتگوی رو در رو با دانش‌آموزان است
  • دشمن به دنبال ایجاد یاس و ترس در دل ماست/ مدرسه جایی برای گفتگوی رو در رو با دانش آموزان
  • کماکان سیستان و بلوچستان نیازمند توجه ویژه خیرین است
  • بعضی استان‌ها مدرسه اوتیسم ندارند/ نحوه استخدام معلم در مدارس اوتیسم